مربای آلبالو

چند شیشه‌ی مربای آلبالو یا اسکناس‌های هزارتومانی، که به شکل فرفره درآمده‌اند، مجسمه هستند؟ ممکن است اینها سؤال‌هایی باشد که بازدیدکنندگان هفتمین دوسالانه‌ی ملی مجسمه‌سازی را بعد از دیدن نمایشگاه درگیر خود کنند یا مفهوم آثار حجمی را در ذهن آنها به چالش کشیده باشد.

این روزها موزه‌ی هنرهای معاصر تهران محل برپایی هفتمین دوسالانه‌ی ملی مجسمه‌سازی است، دوسالانه‌ای که ششمین دوره‌ی آن در ۱۳۹۰ برگزار شد و اگر طبق روال پیش می‌رفت، دور بعدی آن باید در ۱۳۹۲ برپا می‌شد اما با چند سال تأخیر و درحالی‌که انجمن مجسمه‌سازان هم با ترکیبی جوان‌تر در سطح مدیریت خود آغاز به کار کرده، برگزار شده است. این دوسالانه مانند بسیاری از دوسالانه‌های دیگر در سطح ملی و در دو بخش مدعو و رقابتی به ارائه‌ی آخرین دستاوردهای هنرمندان ایرانی طی چند سال گذشته پرداخته است.

برگزارکنندگان نمایشگاه در نشست خبری، که اسفند سال گذشته برای دوسالانه برگزار شد، تأکید کرده بودند که برخلاف بسیاری از نمایشگاه‌های گروهی که بدون موضوع یا انسجامی از کنار هم نمایش دادن آثار برگزار می‎شوند، هدف آنها نمایش آثاری است که بازگوینده‌ی موضوع انتخاب‌شده برای دوسالانه باشد. روی پوستر دوسالانه نیز کلمه‌ی «وضعیت» با رنگی قرمز و بزرگ نوشته شده که حاکی از تم یا موضوع نمایشگاه است. این موضوع از دیدگاه‌های داریوش شایگان گرفته شده است. به گفته‌ی محمد پرویزی، یکی از اعضای شورای سیاستگذاری دوسالانه، شایگان از وضعیت مغشوشی حرف می‌زند که هویتی چهل‌تکه است. در این وضعیت چهل‌تکه، جامعه پیش نمی‌رود بلکه در خودش دور می‌زند و او معتقد است روح گمشده باید به معنویت بازگردد و راهکار را در سنت‌گرایی می‌داند.
اگر از هفده اثر نمایش‌داده‌شده در بخش مدعو بگذیم، ۷۷ اثر راه‌یافته به بخش رقابتی نیز تلاش کرده‌اند، از طریق استیتمنت و اثر ارائه‌شده، مخاطب را با موضوع مرتبط کنند. در بخش هنرمندان مدعو آثاری از حسین والامنش، عباس اکبری، ملک‌دادیار گروسیان، محمدحسین عماد، زنده‌یاد بیژن نعمتی شریف، پویا آریان‌پور، محمود بخشی، بهروز حشمت، شهریار حاتمی، همایون عسکری، فرهاد فزونی، کامبیز صبری، نادر قشقایی، بهداد لاهوتی، امیر معبد، محمود محرومی و احمد نادعلیان به نمایش درآمده است که برخی از آنها نیز مربوط به سال‌های بسیار قبل هستند همچون اثر «جاد ۲۲۱» از همایون عسکری که به روایت خود هنرمند در ۱۳۵۶ و همزمان با تأسیس موزه‌ی هنرهای معاصر در زمره‌ی اموال این موزه قرار می‌گیرد اما هرگز به‌صورت اثری هنری به فهرست آثار گنجینه راه نمی‌یابد اما پس از ۲۵ سال حضور گمنام ولی دائمی در این مکان، به‌صورت اتفاقی و پیش از برگزاری نمایشگاه «نیومد» در ۱۳۸۱، هنرمند آن را به‌صورت اثر هنری شناسایی می‌کند و برای به‌رسمیت شناخته شدن، آن را به موزه‌ی هنرهای معاصر تهران پیشنهاد می‌کند اما در آن برهه واجد کیفیت هنری قلمداد نمی‌شود و پس از پانزده سال، این‌بار به‌صورت اثر هنری، به هفتمین دوسالانه‌ی مجسمه‌سازی راه می‌باید. این اثر در کنار اثر «دونالد جاد» نصب شده و در کنار آنها اثری آینه‌کاری‌شده از پویا آریان‌پور قرار دارد که بیشتر نقاش دانسته می‌شود تا مجسمه‌ساز. این درحالی است که فرهاد فزونی، دیگر هنرمند بخش مدعو، همچون آریان‌پور بیشتر در زمینه‌ی طراحی گرافیک شناخته می‌شود تا مجسمه.
نه‌تنها در بخش مدعو بلکه آثار بخش رقابتی نیز بازگوکننده‌ی کلیشه‌های رایج درباره‌ی مجسمه، آثار حجمی و تندیس‌ها نیستند. معمولاً وقتی صحبت از مجسمه می‌شود بیشتر یاد تندیس‌هایی می‌افتیم که نمونه‌های آن را در سطح شهر نیز بسیار دیده‌ایم اما هفتمین دوسالانه‌ی مجسمه‌سازی با آنچه از این تصویر در ذهن داریم کاملاً متفاوت است. علاوه‌بر تمامی فضاهای داخلی موزه، فضای بیرونی و حیاط نیز به نمایش آثار اختصاص پیدا کرده و حتی سقف راهرو ورودی هم برای این کار استفاده شده است. راهرو وروردی کمی شلوغ‌تر از دیگر بخش‌هاست و با آثار بزرگی پر شده که یکی از آنها قفسه‌ای از بلندگوها، رادیوها و تلویزیون‌های سفید است. این اثر «از مجموعه صدایی که هم اکنون می‌شنوید، اعلام وضعیت سفید است» نام دارد. ایمان صفایی در این چیدمان نگاهی به دهه‌ی شصت، انقلاب و جنگ داشته و نوشته است که این آثار منتقل‌کننده‌ی صدا، نور، تصویر و گرما بوده‌اند اما با استفاده از بتن، حس آنها گرفته شده و از وضعیت وسایل خانگی تغییر شکل داده و در وضعیت جدیدی قرار گرفته‌اند. این تنها چیدمان دوسالانه نیست و در تالارهای بعدی نیز چیدمان‌های دیگری وجود دارد همچون «واگیره» از پیمان شفیعی که با وارد شدن به فضای اثر، تصور می‌کنید در انباری متروک قدم می‌زنید. این چیدمان متشکل از نقشه‌ی فرش‌های دستباف است که از دهه‌ی سی تا هفتاد منجر به خلق فرش‌های نفیس شده بودند اما اکنون قطعات متعددی از آنها مخدوش یا گم شده‌اند و به گفته‌ی هنرمند این چیدمان سعی در بازنمایی وضعیت سردرگم و تلاش غالباً بی‌ثمر دارد. این اثر شاید بیشتر از هر اثر دیگری به حرف‌های نگار نادری‌پور، رئیس هیأت‌مدیره‌ی انجمن مجسمه‌سازان، نزدیک باشد که درباره‌ی تم نمایشگاه گفته بود: «وضعیتی که هنرمند ایرانی در آن قرار گرفته پیوندی مستقیم با تسلسل اندیشه‌ی غربی ندارد و از سوی دیگر خاطره‌ی قومی هنرمند ایرانی و پیوند او با سنت تصویری زادگاهش تا حد زیادی رنگ باخته است.»
غیر از اشاره‌ی مستقیمی که در بیشتر استیتمنت‌ها به «وضعیت» شده، در کنار هم قرار گرفتن آثار به‌صورت مجموعه‌ای کلی در یک نمایشگاه نیز می‌تواند تم نمایشگاه را، یا آنچه شایگان از چهل‌تکگی زمان معاصر بیان کرده، روایت کند؛ مفهومی که هفتمین دوسالانه‌ی مجسمه‌سازی را بیش از هر چیز به نمایشگاه‌های هنرهای مفهومی معاصر نزدیک کرده است. آنچه در این نمایشگاه به‌وضوح دیده می‌شود ایده‌ی روزگار معاصر است که مرزهای هنر در حال کمرنگ شدن هستند و دیگر کمتر می‌توان برای هنرمند از واژه‌ی مجسمه‌ساز، عکاس یا نقاش استفاده کرد همچنان‌که شاید چیدمانی از شیشه‌های مربای آلبالو، یا اسکناس‌هایی که وضعیت یارانه را در دوران احمدی‌نژاد و روحانی روایت می‌کنند، به‌نظر مجسمه نیایند اما قطعاً آثاری مفهمومی هستند که با جریان هنر معاصر همراهند.