مجسمهها در خزان بیتوجهی به خواب میروند تا مناسبتی دیگر.
دوسالانه يا بيينال يا مسابقه فرقي ندارد، مهم اين است كه ديگر پرونده مجسمهسازي تا مناسبت بعدي بسته شد. اين كلمات در حقيقت نشاندهنده «وضعيت» هنري هستند كه سالهاست از روزهاي پويايياش فاصله گرفته و مدام درگير تأييد يا تكذيب اهميتاش شده است. حالا كه دوسالانه هفتم مجسمهسازي تهران به كارش پايان داد، فرصتي است تا درباره وضعيت فعلي مجسمهسازي و البته دوسالانه كه بيشك از مهمترين رويدادهاي پيراموني اين هنر است، كنكاش كنيم.
انتقاد و انتظار
حميد كشميرشكن يكي از داوران دوسالانه هفتم درباره وضعيت فعلي مجسمهسازي در ايران چنين ميگويد: «مجسمهسازي معاصر در واقع بخشي از هنر معاصر بهطور عام است. حداقل از منظر اشكال و رويكردهاي موجود در آثار ارائه شده در اين دوسالانه، مضامين و موضوعاتي مانند ارجاعات مكرر به تاريخ (هنر)، گذشته، موقعيت حال، فرهنگ عامه، سياست، هويت، فرهنگ عمومي و جنگهاي منطقهاي كه در اشكال و نمونههاي هنر امروز غربي ميشناسيم در اين آثار هم بروز كردهاند.» با اينهمه اما كشميرشكن معتقد است به هيچ عنوان نميتوانيم هماكنون مجسمهسازي ايران را هنري پيشرو و همگام با ساير هنرهاي مترقي قلمداد كنيم.
نكته جالب اينكه اين حرفها را حميد سوري يكي ديگر از اعضاي شوراي داوري دوسالانه مجسمهسازي تهران هم به زباني ديگر بيان ميكند. به گفته او مجسمهسازي ما مانند هنر معاصرمان همچنان مشغول آزمايشگري است و بيترديد هيجان زده در مسير پيش رويش جلو ميرود. سوري به همشهري ميگويد: «در جهت دور شدن از مجسمهسازي سنتي و مدرن، در دوسالانه گام خوبي برداشته شد و به لحاظ رسانه، تكنيك و متريال از قابليتهاي بيشتري نسبت به گذشته استفاده شده است.»سوري وجود چنين آثاري را موجب فراهم آمدن امكان استفاده بيشتر و ديده شدن آثار در شهر ميداند: « نكته اين است كه دور شدن از تكنيكها، متريال و مجسمه كلاسيك فينفسه ارزش نيست و ساخت مجسمه كلاسيك هم ضدارزش نيست. ما بايد مدرنيته و كلاسيك را در اين هنر توأمان داشته باشيم تا بتوانيم از ظرفيتهاي ارائه آثار در اماكن بيشتر بهره ببريم.»
پرورش هنرمند، معرفي اثر
«برگزاري بيينالهاي متوالي و مرتب باعث ايجاد فضا و بستر مناسب جهت رشد هنر مجسمهسازي خواهد شد. در اين صورت يكي از مهمترين دستاوردهاي آن معرفي هنرمندان به بيينالها و بازارهاي جهاني است. ارتباط مستمر و سازنده با ساير نهادها و مراكز فرهنگي هنري جهان از ملزومات يك بيينال موفق و پيشرو است و اين محقق نخواهد شد مگر با تشكيل دبيرخانه دائمي و برگزاري منظم دوسالانه.» اين چند جمله در واقع مهمترين دغدغه نگار نادريپور، رئيس انجمن مجسمهسازان ايران است. نادريپور معتقد است كه اگر بناست رويداد ملي دوسالانه مجسمهسازي در سطح منطقه و سپس جهان معرفي و مطرح شود لازم است بيينال هشتم بيشتر بر دعوت از هنرمندان تمركز داشته باشد. در اين شكل برگزاري، با دعوت از هنرمند و حمايت از او براي خلق اثر و شركت در بيينال، نهاد برگزاركننده قدمي جدي در جهت رشد و شكوفايي هنر برميدارد؛ يعني از جايگاه نقشي فرمايشي به يك حركت فرهنگي تبديل خواهد شد. در اين شرايط هنرمند مستقل، نقش تأثيرگذار اجتماعي و جريانساز خود را باز خواهد يافت و اطمينان مييابد كه براي اثر درخشانش حتما قدر لازم را خواهد ديد. رئيس انجمن مجسمهسازان ايران تأكيد دارد كه بحث هنر مستقل از شهرداريها و گالريها و موزهها بحثينو بهحساب نميآيد اما واقعيت اين است كه هنوز امكانات مقابله براي جامعه مستقل هنري محدود است. مجسمهساز ايراني، در ساليان اخير درميدان نبرد نابرابر با ذائقه و خواست گالريدار، بازار، ارگان سفارشدهنده و در غياب بيينال، عمدتا از جنبه پيشرو و تأثيرگذار هنر خود غافل شده است.
راه پيش رو
برگزاري پر از حرف و حديث دوسالانه هفتم آن هم با تأخير طولاني حالا گويي چرخ گردون مجسمهسازي را به حركتي هرچند اندك واداشته است. كامبيز صبري اما يكي از مجسمهسازاني است كه معتقد است حذف زمينههاي دلسردي ميان هنرمند و ارگانهاي دولتي بهعنوان جديترين مشتريان آثار ميتواند نقش بسزايي در پيشرفت مجسمهسازي در كشور داشته باشد. اين پيشرفت ميتواند با مابازاهايي نظير به نمايش درآمدن آثار متفاوت و خاص و البته درجه يك در اماكن عمومي تعبير شود. صبري ميگويد: «بعضي هنرمندان عدمانتخاب آثارشان براي مثلا دوسالانه را اينگونه تعبير كردند كه ممكن است اثر ما ارزشمند نبوده يا ما را هنرمند تلقي نكردند. اين برداشتها متأثركننده است چون ارزشهاي اين هنرمندان مشخص است اما لازم است كه همه جنبهها درنظر گرفته شود.»